همبازی به من رازی ، بگو تا بشم راضی
بگو بهم نگاهتو ، قراره کِی ببازی
همبازی باشه یادت ، که گفتم با چشمام بهت
رازمو فقط تو میفهمی حتی اگه لبام باشه ساکت
اگه لبام باشه ساکت ، اگه لبام باشه ساکت
بیدارم من أ دیشب ، فکر تو همش پیشم
صورتا شبیهتن أ دور یا نزدیک عوض میشن
همبازی باشه یادت ، که گفتم با چشمام بهت
به قربون ِصداىِ عشق و گیسوىِ بد اقبالش
دلوم از مو بریده بى هوا افتاده دنبالش
به دستِ امنِ یار ِما پرنده اعتماد میکرد
خداوندا تو میدونى! صداش عمرُم زیاد میکرد !
مثال ِقاصدک تو باد… نکنه بى دفاست یارُم !
نمى اومد به چشماش خواب ! یعنى الان کجاست یارُم?
نصیبُم از رخ ِماهش ، به جز بغض غروبى نیست